من خدا را دیدم :: وبسایت شخصی ندا خاوری

وبسایت شخصی ندا خاوری

وبسایت شخصی ندا خاوری

قدری صبور باش که
این نیز بگذرد
این روز های زرد و غم انگیز بگذرد
آری
بهار پشت زمین لانه کرده است
چیزی نمانده که پاییز بگذرد

محبـوب ترین ها
نظر شما عزیزان
بـه قلـم

من خدا را دیدم

جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۸ ق.ظ
در همین نزدیکی پشت یک سروِ بلند جاده ای یافتم از جنس بلور

 نه از آن جاده ها که تو را می برد به راهی دور
 
جاده ای بود به طول یک بغض و به عرض یک "آه"
 
و عصای من همان قطرۀ اشک

و چه آسان او مرا می بُرد راه
 
راه لغزنده نبود صاف بود و روشن

 و چه پُرآوا بود تپشهای دل من

 کوله بارم پُر بود پُرِ تنهایی من
 
و همان دفتر شعر که مرا شوق سرودن می داد
 
و همان قاصدک پیر و عزیز که مرا امید بودن می داد

  با خودم می گفتم: "این همان جاده است

 و خدایی که دل و جان از اوست،

 انتهای این راه،تکیه بر عرشِ برین داده است"

 خواستم تا سفر آغاز کنم

 بروم تا تهِ بغض و ببینم او را

 تا کمی پیش خودش شکوِه کنم،ناز کنم


و خدا را دیدم! نه در انتهای آن جاده

نه! خود او به پیشواز دل من آمده بود!

 آری،آری،من خدا را دیدم

 خود او گفت که راهی نیست تا منزل من

 ابداٌ راهی نیست و دلم زار گریست

 و خدایم می گفت:

 "در تمام لحظه های سفر پوچ بشر

 که به دنبال نشانی از من می گردند

 من همانجا هستم

 در همان کلبۀ پر سوز و گداز

 در همان قلب،که پر می شود از راز و نیاز

 من همانجا هستم

 من همانم که تپشهای دل زار تو را می فهمم

 و اگر می شکند این منم که خانه ام در شُرُف ویرانیست

 آری،آری،منزل من دل توست و تمام دلها،خانۀ من

 اینک می فهمم تا خدا راهی نیست

 و خدا در دل ماست

 نه در این نزدیکی

 باز هم نزدیکتر و هنوز می دانم 

 دل من،دل تو،کعبۀ اصلی ماست...



+ عجله داشتم تند تند راه میرفتم ،محکم به چیزی خوردم

آدم بود

منتظر بودم بگوید : کوری ؟

دستش را به طرفم دراز کرد ، با من دست داد

"انسان بود…"




  • ۹۲/۰۷/۱۹
  • ندا خاوری

من خدا را دیدم

گل واژه های دوستای عزیز (۱۰)

  • منوره السادات نمائی مرتضائی
  • منم غریبه ! همانم که آشنای تو ام

    تو بنده ی منی وُ من همان خدای تو ام 

    همان خدای قدیمی که کافرش شده ای ،

    جلوتر از رگ ِ گردن وَ پا به پای تو ام

    مـ نـ مـ


    پاسخ:
    جلوتر از رگ ِ گردن وَ پا به پای تو ام...
    همیشه شعرهایی که میگی واقعا جذاب و دلنشین هستند.عزیزم ممنون به خاطر حضور گرمت و شعر زیبات.
    دلم گرم خداوندیست، که با دستان من گندم برای یاکریم خانه می ریزد!
    پاسخ:
    چه بخشنده خدای عاشقی دارم ..
    که می خواند مرا..با آنکه میداند گنهکارم..
    دلم گرم است و می دانم بدون لطف اوی تنهای تنهایم.
    باز هم از شما به خاطر پست فوق العاده تون متشکرم.
    .

    خدایا

    میشه چند لحظه وقتتو بگیرم

    ایندفعه ازت چیزی نمیخوام

    فقط میخوام خیلی ساده ازت تشکر کنم برای همه چیز.....

    پاسخ:
    ممنون.
    چه گفت گوی زیبایی با خدا داشتی:)
    خدایا شکرت.
    و انسان بودن چه سخت است......


    و من خدایی دارم که هیچگاه مرا فراموش نمیکند...
    او که مرا دوست دارد و بهترینها را برایم میخواهد...


  • خانم مدیر
  • سلام و خدا قوت

    دل حرم خداست

    در حرم خدا غیر خدا جای ندهیم

    پاسخ:

    سلام.خسته نباشید.

    اگه وجود خدا باورمون بشه خدا یه نقطه میذاره زیرش یاورمون میشه...

  • منوره السادات نمائی مرتضائی
  • من ممنونم ندای عزیز ،
    برای مهربونیات 
    پاسخ:

    موفق و پایدار باشی منوره جان.

    این آیه حک شده است:
    نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
    و مَن...
    هنوز و تا همیشه
    به همین یک آیه دلخوشم:
    " بندگآنم را آگاه کن که من بخشنده ے مهربانم!
    پاسخ:
    یا حق

    یوسف می دانست که تمام درها بسته اند ؛

    اما بخاطر خدا و تنها به امید او ،

    به سوی درهای بسته دوید و تمام درهای بسته برایش باز شد ...

    پاسخ:
    به خاطر بسپاریم
    همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است
    آرام، بی صدا، همیشگی...
    خیلی جالب بود مطالبتون خیلی جالبن
    پاسخ:
    ممنون از نظر لطفتون.

    انتخاب با توست؛ می توانی بگویی :صبح بخیر خدا جون، یا بگویی :خدا بخیر کنه صبح شده!

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی