محبت دختر :: وبسایت شخصی ندا خاوری

وبسایت شخصی ندا خاوری

وبسایت شخصی ندا خاوری

قدری صبور باش که
این نیز بگذرد
این روز های زرد و غم انگیز بگذرد
آری
بهار پشت زمین لانه کرده است
چیزی نمانده که پاییز بگذرد

محبـوب ترین ها
نظر شما عزیزان
بـه قلـم

محبت دختر

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۹ ق.ظ


ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺻﺒﺢ ﻋﺮﻭﺳﯽ، ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻨﺪ، ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺴﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ.
ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ نتوانست خود را کنترل کند ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ: ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻢ. ﺷﻮﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﺸﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ.
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ. ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ، ﭘﺪﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩ، ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺩﺍﺩ. ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻌﺠﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
 ﻣﺮﺩ ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦﻫﻤﻮﻥ ﮐﺴﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ!








  • ۹۲/۰۹/۰۳
  • ندا خاوری

دختر

نداخاوری

داستانک

گل واژه های دوستای عزیز (۱۵)

نیما یوشیج در جشن یک سالگی فرزندش نوشت:

پسرم!یک بهار یک تابستان و یک پایز و زمستان را دیدی!!

از این پس همه چیز جهان تکرلریست

                                                جز

                                                         مهربانی............

دلتنگتم............

 

پاسخ:
!
نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد، که چشمهایتان ندیده
نگذارید زبانتان چیزی را بگوید ، که قلبتان باور نکرده
صادقانه زندگی کنید . . .
دلتنگی فقط یک اسم مستعار است
برای تمام حس هایی که
اسمشان را نمی دانیم
و هر کدامشان برای خود یک دلتنگی اند.
ﻛﻨﺞ ﺍﺗﺎﻕ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ...ﻣﻰ ﺑﺎﺭﺩ...ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﻴﮕﻮﻳﻢ... ﺩﺍﺩ ﻣﻰ ﻛﺸﺪ...ﺧﻴﻠﻰ ﭘﺮﺍﺳﺖ...ﺩﻟﺶ ﺭﺍﻣﻴﮕﻮﻳﻢ... ﺩﻳﺸﺐ ﻛﻪ ﺑﺎﺍﻭﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺻﺪﺍﻳﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺷﻨﻮﺩ... ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺻﺪﺍﻳﻢ ﺭﺍﺷﻨﻴﺪ... ﺯﺍﺭﻣﻴﺰﻧﺪ...ﻣﺜﻞ ﺩﻳﺸﺐ ﻣﻦ...ﺍﺷﻚ ﻣﻴﺮﻳﺰﻡ ﻣﺜﻞ ﺍﻣﺸﺒﺶ... ﺻﺪﺍﻳﻢ ﺭﺍﺷﻨﻴﺪ...ﺩﻟﺶ ﺍﺑﺮﻯ ﺑﻮﺩ...ﺳﻴﺎﻩ ﻭﺗﻴﺮﻩ...ﺧﺪﺍﻳﻢ ﺭﺍﻣﻴﮕﻮﻳﻢ... ﺗﺎﺍﻭ ﺭﺍﺩﺍﺭﻡ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﭘﺲ ﻣﻴﺰﻧﻢ...ﺗﺎﺍﻭﻫﺴﺖ ﺑﻰ ﻣﻨﺖ,ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻴﺎﺯﻯ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺎﻣﻨﺖ... ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﻛﺲ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ.....ﺧﺪﺍﻳﻢ ﺭﺍﻣﻴﮕﻮﻳﻢ...
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
انسان فراوان است اما آدمی نیست...
خدایا
خدایا کمکم کن تا وسیله ی ایجاد آرامش و صلح روی زمین تو باشم.
بگذار در جایی که نفرت هست،بذر عشق برویانم.
جایی که شک هست،جوانه ی یقین باشم.
جایی که ناامیدی هست،گل امید باشم.
جایی که تاریکی هست،از جنس نور باشم.
و بالاخره...
جایی که غم هست،دنیایی از شادی باشم.
liikeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
پاسخ:
ممنون مریم جان.
  • فدایی امام خامنه ای
  • سلام عالی بود....

    واقعا ما خانو ها موندنی تریم.

    به روزم باخبری تلخ و جنجالی .....

    پاسخ:
    سلام.
    صد البته:)
    حتما سر میزنم.
    عالی بود.متشکرم.
    پاسخ:
    ممنون که خوندید.

    یا که خدا به خلق پیمبر نمیدهد

    یا گر دهد پیمبر ابتر نمیدهد

     

    دختر در این قبیله تجلی کوثر است

    بیخود خدا به فاطمه(س) دختر نمیدهد

     

    زینب(س) عفیفه ای است که در راه عفتش

    عباس(ع) میدهد نخ معجر نمیدهد

    ----

    سلام

    البته اون بیت آخرش رو قبلا فرستاده بودم :o

    خلاصه و لُب داستان همین شعره بودا 

    ایشالا که قدر بدونیم

    موفق باشید

    یاعلی

    پاسخ:
    سلام.ممنون از شعر زیبا و پر محتواتون.انشاالله..
     سپاسگذارم.
    پایدار باشید.
  • منوره السادات نمائی مرتضائی
  • خیلی عالی بود ...
    زن بودن یعنی همین ! عاطفه ! 


    خدا میخواست احساس رو شکل بده ، 
    زن رو آفرید !

    پاسخ:
    سلام منوره جان.
    ممنون که خوندی و ممنون از نظر لطفت.

    http://rechargeme.ir
    واقعا که دخترا کلن
    پاسخ:
    کلن یا گلن؟! :)
    واقعا انرژی گرفتم،ممنونم ندا جون.باز هم برامون مطلب بذارگلم.
    پاسخ:
    ممنونم از شما.

    انتخاب با توست؛ می توانی بگویی :صبح بخیر خدا جون، یا بگویی :خدا بخیر کنه صبح شده!

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی