بهلول
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۱۰ ب.ظ
روزی سوداگری بغدادی از بهلول سئوال نمود :
من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم ؟
بهلول جواب داد : آهن و پنبه .
آن مرد رفت ومقداری آهن وپنبه خرید وانبار نمود.
اتفاقا پس از چند ماهی فروخت وسود فراوانی برد.
باز روزی به بهلول برخورد این دفعه گفت :
بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم ؟
بهلول این دفعه گفت :
پیاز بخر وهندوانه.
سوداگر این دفعه رفت و تمام سرمایه خود را پیاز وهندوانه خرید وانبار نمود وپس ازمدت کمی
تمام پیاز وهندوانه های او پوسیدوازبین رفت وضرر فراوان نمود.
فوری به سراغ بهلول رفت وبه او گفت :
اول بار که باتو مشورت نمودم گفتی آهن بخر وپنبه،نفعی بردم.
ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود کردی ؟
تمام سرمایه من ازبین رفت.
بهلول در جواب آن مرد گفت :
روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول وچون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم
از روی عقل تو را راهنمایی نمودم،ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدازدی.
من هم از روی دیوانگی تو را راهنمایی کردم.
من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم ؟
بهلول جواب داد : آهن و پنبه .
آن مرد رفت ومقداری آهن وپنبه خرید وانبار نمود.
اتفاقا پس از چند ماهی فروخت وسود فراوانی برد.
باز روزی به بهلول برخورد این دفعه گفت :
بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم ؟
بهلول این دفعه گفت :
پیاز بخر وهندوانه.
سوداگر این دفعه رفت و تمام سرمایه خود را پیاز وهندوانه خرید وانبار نمود وپس ازمدت کمی
تمام پیاز وهندوانه های او پوسیدوازبین رفت وضرر فراوان نمود.
فوری به سراغ بهلول رفت وبه او گفت :
اول بار که باتو مشورت نمودم گفتی آهن بخر وپنبه،نفعی بردم.
ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود کردی ؟
تمام سرمایه من ازبین رفت.
بهلول در جواب آن مرد گفت :
روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول وچون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم
از روی عقل تو را راهنمایی نمودم،ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدازدی.
من هم از روی دیوانگی تو را راهنمایی کردم.
- ۹۲/۰۶/۱۶