خواندنی
شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت.
کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت:
«سلام»
: رییس پرسید
«بابا خونس؟»
صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله
ـ می تونم با اوصحبت کنم؟
کودک خیلی آهسته گفت: «نه
رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه
سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند،گفت:
«مامانت اونجاست ؟
دوباره صدای کوچک گفت: «نه
آیا کس دیگری آنجا هست؟»
کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، یک پلیس
رییس که گیج وحیران مانده بود که یک پلیس در
کودک خیلی آهسته
پاسخ داد: نه، او مشغول است؟
ـ مشغول چه کاری است؟
کودک همان طور
شنیدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود پرسید: این چه صدایی است؟
صدای ظریف وآهسته کودک پاسخ گفت: یک هلی کوپتر
رییس بسیارآشفته و نگران پرسید: آنجا چه خبر است؟
کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس
کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و
سلام دوست عزیز هنوز پست هاتون رو نخوندم فقط خواستم بگم قالب وبلاگ و ترتیبش خیلی عالیه بسیار زیبا و شیکّه خسته نباشید