کاش حقیقت داشت
دوشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۳۰ ق.ظ
تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هرروز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزار و چهارصد دلار پول می گذاره !!
ولی دوتا شرط داره :
- یکی اینکه همه پول را باید تا شب خرج کنی ، وگرنه هرچی اضافه بیاد ازت پس می گیرند .
نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول را به حساب دیگه ای منتقل کنی ! هرروز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه .
- شرط بعدی اینه که بانک می تونه هروقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد !
حالا بگو چه طوری عمل می کنی ؟
او زمان زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز نداشت و سریعا . . .
همه ما این حساب جادویی را در اختیار داریم : زمان .
این حساب با ثانیه ها پر می شه . هرروزکه از خواب بیدار میشیم هشتاد و شش هزار و چهارصد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری را که مصرف نکردیم نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم . لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته . . .
دیروز ناپدید شده . هرروز صبح جادو می شه و هشتاد و شش هزار و چهارصد ثانیه به ما میدن .
+ یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هروقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده . ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم . بیائیم از زمانی که برامون باقی مونده بیشترین و بهترین استفاده رو ببریم.
در ضمن اینم بگم که این متن قسمتی از کتاب"کاش حقیقت داشت"از مارک لوی بود.