طعــــمِ رمضــــــان :: وبسایت شخصی ندا خاوری

وبسایت شخصی ندا خاوری

وبسایت شخصی ندا خاوری

قدری صبور باش که
این نیز بگذرد
این روز های زرد و غم انگیز بگذرد
آری
بهار پشت زمین لانه کرده است
چیزی نمانده که پاییز بگذرد

محبـوب ترین ها
نظر شما عزیزان
بـه قلـم

طعــــمِ رمضــــــان

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۱۹ ب.ظ


به سفره افطار خیره شده ام به کاسه ی شله زرد که با دارچین روی آن نوشته اند یا علی...

به بشقاب رنگینک ونان و پنیر وسبزی وقدحی پر از آش رشته که با کشک وزعفران تفت داده شده تزیین شده وبه استکان چای.



خدایا این همه نعمت را چگونه شکر گزارم؟

من در هر برگ این سبزی ها در میان شاهی وتره واین تربچه ها دستان پر مهری را میبینم که عاشقانه بوته ها راپاییده اند.

به نور آفتاب ،آب،خاک،وهوایی که ذره ذره به خورد این سبزی ها رفته فکر میکنم که قرار است سهم من باشند وبه آخرین شبی که سبزی ها مهمان آن باغچه بودند،شاید در خانه ای قدیمی با تیرهایی در سقف و ایوانی که مهتاب وبوی عطر خوش سبزی ها را با هم پیشکش آن آدم های زحمتکش کرد تا خستگی روز از تن شان به در رَوَد.

توبگوچند ذره نوروعاطفه در این برگ ریحان پنهان است؟

دانه های برنج این شله زرد وامدار مهر چند زن و کدام شالیزار است؟

فکرش را بکن آفتاب وآب وخاک سیصد سال پیش در دانه های خوش طعم وبوی دارچین صبر کرده تا امروز گوشه ای از سلولهای تن مرا بسازد.

عرق چند گل سرخ گلاب شد تا قطره هایی از آن این شله زرد را معطر کند؟

روی بادام های کدام درخت نام من نوشته شده بود؟

من خوشه های زرد گندم را در این قرص نان به وضوح میبینم روزی در آن مزرعه در باد میرقصیدند وموج دستان دخترکان زیبای روستایی که در میان آن گندم زار بازی میکردند را حس میکنم.

به بشقاب رنگینک و خرما نگاه میکنم که شیره ی خاک خطه ی گرم جنوب را با صبر دستان آن مرد آفتاب سوخته در خود جای داده است تا کامم را شیرین کند وبه نخل مقاوم این اولین درختی که در کودکی شناختمش فکرمیکنم وبه بوته های چای ودشت های بارانخورده ای که دانه های بنشن این آش را در خود پرورانده اند.

کاش میدانستم این چند دانه نمک سفید از کدام دریا ،کدام کوه به این سفره رسید.

بگوموج صدای کدام شبان آن گاو را به علفزار هی کرد تا پر شیر شود واین تکه پنیر قسمت من باشد؟






یا علی تو به خدای روزی دهنده بگو که بیش از این چشمم را بینا و زبانم را شکر گزار کند.

گل واژه های دوستای عزیز (۱۲)

مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:
دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:

ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم! ...

مهمترین درسی که از زندگی آموختم این بود که :
هیچکس شبیه حرفهایش نیست !

کارلوس فوئنتس

در دلِ من چیزیست، مثلِ یک بیشه ی نور

مثلِ خواب دمِ صبح

و چنان بی تابم

که دلم می خواهد، بدوم تا تهِ دشت

بروم تا سرِ کوه

دورها آواییست که مرا می خواند...

"سهراب سپهری"

پاسخ:
ممنونم.شعرهای سهراب خیلی خوبند.
  • معبر سایبری نسیمی از بهشت
  • سلام دوست گرامی
    مثل همیشه زیبا بود
    و اگر همه جمع شویم نمی توانیم شکر یک نعمت از این همه نعمت های خدا کنیم.
    پاسخ:
    سلام دوست خوب.
    ممنونم از اینکه خوندید.امیدوارم همیشه شاکر باشیم:)

    من!
    برای کشف دنیای تو آمدم
    تو!
    برای فتح دنیای من آمدی


  • محمد. ورزش و تندرستی
  • با سلام با ارزوی قبولی طاعات وعبادات مممنونم از لطفتان.
    این مطلب را خواندم حقیقتا لذت بردم.دستتان درد نکند.خیلی با احساس بود.باز هم منتظر مطالب خوبتان هستم.
    پاسخ:
    سلام.هم چنین طاعات شما هم قبول درگاه خداوند قرار بگیرد.
    ممنون از اظهار لطفتون .
    پایدار باشید.

    "زنده باد چادری با حجاب"

    سلام

    آپم خوشحال میشم تشریف بیارید

    پاسخ:
    زنده باد.
    سلام
    حتما به وبلاگتون سر میزنم.
    ممنون  نماز وروزه های شما هم قبول باشه.
    پاسخ:
    التماس دعا.
      سلام...
    با استعانت از پروردگار شعبه ی سوم  شیعـــــه بلاگ تاسیس شد...
    خوش حال میشم تشریف بیارید و در صورت تمایل برای تبادل لینک اطلاع بدید.
    و من الله التوفیق
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام زهرا خانوم.
    حتما با افتخار شما رو لینک میکنم.
    پایدار باشید.
    یا حق.
  • باران خانوم
  • سلام
    آپیم.
    خوشحال میشیم بهمون سر بزنی.
     ندا جان شما کلا قصد نداری پست جدید بگذاری نه؟؟؟
    راستی...
    سلام...
    پاسخ:
    سلام زهرا جان.حتما به زودی با پست جدید در خدمت شما هستم.
    ممنونم که سر میزنید.
    منتظریم به شدت...."
    ممنون خواهر جون...
    یاعلی...

    انتخاب با توست؛ می توانی بگویی :صبح بخیر خدا جون، یا بگویی :خدا بخیر کنه صبح شده!

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی