شاد کنیم :: وبسایت شخصی ندا خاوری

وبسایت شخصی ندا خاوری

وبسایت شخصی ندا خاوری

قدری صبور باش که
این نیز بگذرد
این روز های زرد و غم انگیز بگذرد
آری
بهار پشت زمین لانه کرده است
چیزی نمانده که پاییز بگذرد

محبـوب ترین ها
نظر شما عزیزان
بـه قلـم

شاد کنیم

جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۲۹ ب.ظ

زنی که امروز مادربزرگ ماست، روزی هم‌سن و سال ما بوده، ازدواج کرده و مادر یا پدر ما را به دنیا آورده و او را بزرگ کرده. با ازدواج فرزندش خوشحال شده و جزو اولین کسانی بوده که بعد از تولدمان ما را در آغوش گرفته و بزرگ شدن ما را هزار آرزوی خوب شاهد بوده است. ما بخشی از وجود این زن هستیم و ناچاریم این واقعیت تلخ را بپذیریم که دیر یا زود او را از دست خواهیم داد.

چرا در کنار همه کارهایی که برای شاد بودن خود و اطرافیان‌مان می‌کنیم به شاد کردن این زن دوست‌داشتنی فکر نکنیم؟

مادربزرگ‌ها از ما هیچ چیز عجیب و غریب غیرممکنی نمی‌خواهند. کادوهای گران‌قیمتی که شاید دوست‌تان را حسابی شاد و شگفت‌زده کند ممکن است اشک این زن را دربیاورد و حتی غصه بخورد که چرا به خاطر او انقدر خودتان را به زحمت انداخته‌اید.

کافی است آنها را دوست داشته باشید و به آنها بگویید چقدر از اینکه در کنارشان هستید خوشحالید. این جمله برای یک مادربزرگ بیشتر از همه جواهرات عالم ارزش دارد.

خودتان را مشتاق شنیدن گذشته نشان دهید. گذشته او گذشته خود شما هم هست. شنیدن از گذشته‌ای که به شما تعلق دارد اتفاق جالبی است که تا وقتی مادربزرگ را دارید، شانس شنیدن و تصور آن را خواهید داشت.

با او عکس‌های خانوادگی را تماشا کنید. پشت هر کس داستانی وجود دارد که مادربزرگ از تعریف آن و نوه از شنیدن آن لذت می‌برند.

از مادربزرگ‌تان تعریف کنید. از خانه‌اش، گل‌هایش، لباس‌ها و سلیقه اش حرف بزنید. هر غذایی که او درست کرد بخورید، حتیاگر آن غذا را دوست نداشته باشید.

به او هدیه‌های ساده‌ای بدهید که ارزش آن در عشق و قدردانی‌ای است که انتقال می‌دهید. یک عکس دو نفره از خودتان و مادربزرگ، یا مادربزرگ در میان جمع خانواده، او را شاد خواهد کرد.

با او در تماس باشید. اگر نمی‌توانید مدام به او سر بزنید با تماس تلفنی او را خوشحال کنید و بگویید به یادش هستید.

هیچ وقت سعی نکنید او را تغییر دهید و بدون اجازه او جای چیزی را در خانه عوض نکنید.

مراقب سلامتی او باشید و در رفت‌وآمدهایش به پزشک او را همراهی کنید. او در هر شرایطی به حضور شما افتخار می‌کند. حضور شما در کنار او خصوصا بیرون از خانه قوت قلب بزرگی است.

هیچ کدام از این کارهای سخت و غیرممکن نیستند. خصوصا اگر بدانید زمان زیادی برای انجام این کارها را ندارید، از همه این‌ کارها لذت خواهید برد.

گل واژه های دوستای عزیز (۷)

مادر بزرگ ها هم چیز را می دانند

زیرا آنها معلم مادر مادر مادرمان است

ﻣﺎﺩﺭﻡ  ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻣﻬﺮﺕ ﻡ... ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﭘﺮ ﻣﻬﺮﺕ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻮﺩﮐﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻨﻮ ﻭﻝ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ...
  • دل خوشی ها کم نیست...
  • مادربزرگ
     گم کرده ام در هیاهوی شهر
    آن نظر بند سبز را
    که در کودکی بسته بودی به بازوی من
    در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
     خمره دلم
     بر ایوان سنگ و سنگ شکست
    دستم به دست دوست ماند
    پایم به پای راه رفت
    من چشم خورده ام
     من چشم خورده ام
    من تکه تکه از دست رفته ام
    در روز روز زندگانیم
     بی تو
     نه بوی خک نجاتم داد
    نه شمارش ستاره ها تسکینم
    چرا صدایم کردی
    چرا ؟
    سراسیمه و مشتاق
    سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
    نشان به آن نشان
    که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
     و عصر
    عصر والیوم بود
     و فلسفه بود
     و ساندویچ دل وجگرده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیکانم
     غژ و غژ گهواره های کهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها
     دوست خوب من
    وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد
    ما باید مادرانمان را دوست بداریم
     وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند
    ما باید بدویم دستشان را بگیریم
    تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند
     ماباید پدرانمان را دوست بداریم
    برایشان دمپایی مرغوب بخریم
     و وقتی دیدیم به نقطه ای خیره مانده اند برایشان یک استکان چای بریزیم
     پدران ‚ پدران ‚ پدرانمان را
     ما باید دوست بداریم

    پاسخ:
    سلام و ممنونم از شعر زیباتون.فکر میکنم باید از خدابیامرز آقای حسین پناهی باشه.

    "دوست خوب من
    وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد
    ما باید مادرانمان را دوست بداریم
     وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند
    ما باید بدویم دستشان را بگیریم
    تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند
     ماباید پدرانمان را دوست بداریم
    برایشان دمپایی مرغوب بخریم
     و وقتی دیدیم به نقطه ای خیره مانده اند برایشان یک استکان چای بریزیم
     پدران ‚ پدران ‚ پدرانمان را
     ما باید دوست بداریم"
    مادرم بهار است
    وقتی می‌آید یخ اجاق گاز آب می‌شود
    یخچال میوه می‌دهد
    روی میز گل ترب روی سبزه‌ها می‌شکفد
    پنیر پتوی نان را می‌کشد روی خودش
    گردو سرسختی نمی‌کند و
    با پنیر می‌ریزد روی هم
    کتری جای قل‌فل، بلبل می‌شود سوت می‌زند
    درخت‌ها رخت راحتی تن می‌کنند
    کاکتوس‌ها تا چشم‌شان به مادرم می‌افتد
    خودشان را لوس می‌کنند 

    مادرم بهار است
    وقتی می‌آید
    گل از گلم می‌شکفد


    پاسخ:
    مادران مروارید ها والماس های باارزش ما هستند.
    مادرم

  • علیرضا محمودی
  • راستی آیا باید از رود گذشت
    باید از رود
    اگر چند گل آلود
     گذشت
     بال افشانی آن جفت کبوتر را
    در افق می بینی
    که چنان بالابال
    دشت ها
    را با ابر
     آشتی دادند ؟
    راستی آیا
     می توان رفت و نماند
    راستی آیا
     می توان شعری در مدح
     شقایق ها خواند؟
    پاسخ:
    باید از رود گذشت...باید رفت و نماند..باید شعری در مدح شقایق ها خواند :)
    یاد دارم در غروبی سردِ سرد 
    میگذشت از کوچه ما دوره گرد
    داد میزد : کهنه قالی میخرم
    دست دوم، جنس عالی میخرم
    کاسه و ظرف سفالی میخرم 
    گر نداری، کوزه خالی میخرم 
    اشک در چشمان بابا حلقه بست 
    عاقبت آهی زد و بغضش شکست 
    اول ماه است و نان در سفره نیست 
    ای خدا شکرت ولی این زندگیست ؟
    بوی نان تازه هوشش برده بود
    اتفاقاً مادرم هم روزه بود
    خواهرم بی روسری بیرون دوید
    گفت : آقا سفره خالی میخرید ؟
    پاسخ:
    زیبا و غم انگیز.
    ممنونم.

    انتخاب با توست؛ می توانی بگویی :صبح بخیر خدا جون، یا بگویی :خدا بخیر کنه صبح شده!

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی