پسرکوچکی وارد مغازه شد،کارتن ...
یه صلوات
مدادساز نادان...
از مرگ نترسیم!!!
از این بترسیم که وقتی زنده ایم
چیزی درون ما بمیرد به نام "انسانیت"...
کوه بلندی بود که لانه عقابی...
گروهی مرید جوان از پیر خود خواستند...
از روزی که وسوسه ثروت اندوختن به جانش افتاده بود....
بهلول و سوداگر
روزی سوداگری بغدادی از بهلول...
پسری همراه با پدرش در کوهستان پیاده روی می کرد که ناگهان...